خرد با خرد و فضيلت همراه نيست. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت چيست را با استفاده از معاني مختلف نمي دانيم. وقتي ما از ميراث مشروع امامان يا اوليا صحبت مي كنيم ، حكمت به چه معناست؟ وقتي از فردوسي به عنوان يك روشنفكر فكر مي …
امام حسن مجتبي(ع) و حكمت https://myirannews.ir/عمومي/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ https://myirannews.ir/عمومي/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/#respond اخبار ايران من Wed, 28 Apr 2021 20:03:18 0000 عمومي https://myirannews.ir/عمومي/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ خرد با خرد و فضيلت همراه نيست. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت چيست را با استفاده از معاني مختلف نمي دانيم. وقتي ما از ميراث مشروع امامان يا اوليا صحبت مي كنيم ، حكمت به چه معناست؟ وقتي از فردوسي به عنوان يك روشنفكر فكر مي …
خرد با خرد و فضيلت همراه نيست. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت چيست را با استفاده از معاني مختلف نمي دانيم. وقتي ما از ميراث مشروع امامان يا اوليا صحبت مي كنيم ، حكمت به چه معناست؟ وقتي از فردوسي به عنوان يك روشنفكر فكر مي كنيم ، از شعر او صحبت مي كنيم.
شايد واضح ترين پاسخ اين باشد كه معناي كلمه هوشمندانه است ، كه نشان دهنده عمق مفهوم كلامي اشراف و به جاي آن استفاده از چنين ابزاري براي دادن بعد اخلاقي و انساني به آگاهي انسان است. هدف در اينجا تقسيم خرد به داستان و عملي نيست ، بلكه تفكر و كردار انسان است ، كه كمال كامل ما و ارزشهاي ما را مي بيند ، كه با كلمات خرد بيان مي شود. اين داستاني است كه اگر شخصي 40 روز با خدا خود را پاك كند ، خداوند حكمت را از قلب او بر زبان او مي ريزد.
به عبارت ديگر ، علاوه بر تبيين اصول اعتقادي و اعتقادي و همچنين شرع و قانون ، قسمت ديگري مانند اخلاق نيز وجود دارد كه بخشي از آن الهيات در قرآن و حديث است و از جمله آنها شخصيت است. و روحيه اقتدار انساني. خرد ، حكمت يا وحي از جانب خدا نيست ، حكمت دانش از ذات پاك خدا ناشي مي شود. اين همان معنايي است كه گفته مي شود لقمان خردمند است. خرد نتيجه تاريخ طولاني توحيد ، قانون و فرهنگ است. درك از آموزه توحيد ، آنچه خير بسياري – كوثر – حكمت خدا در دوره قرآن حتي قبل از تورات و انجيل خوانده شده است: كتاب Vylmh Valtvrah Valhkmh Valanjyl و جاهاي ديگر:. و در بعضي جاها: أدعُ يِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة سخنان لقمان: وَلَقَدْ اتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ. در آخرين آيه ، امام كاظم معناي حكمت را براي هشام بن حكم معناي درك و فهم ديد. [كافي: 1 / 16].
يكي از مشخصه هاي بارز اهل بيت بيان كلمه اي حكيمانه است كه مخصوصاً در فرهنگ عرب جايگاه ويژه اي دارد: از رسول خدا (ص) نوشته شده است كه فرمود: و در جاي ديگر: ما هستيم بردگان ايثارگر در اين جهان ، مگر اينكه خداوند خرد را در قلب و بصره در جهان تأييد كند. و از حضرت علي عليه السلام روايت شده است كه فرمود: و از رسول الله نقل شده است كه فرمود: “سر خرد ، ترس از خداست. فراواني حكمت ، ترس از خداست. و او گفت: خوشا به حال خدا ، بيشتر من نيكو هستم ، مگر اينكه متوجه شويم. “و گناه كردن در برابر ابن آدم ، بسيار و آمرزش ، مگر اينكه او را ببخشيم ، نعمت هاي خدا بيشتر از آن است كه بتوانيد بدهيد ، مگر اينكه كمك كند و گناهان مردم فقط از اين بخشيده شده اند.
اين ميراث به ويژه ميراثي گرانبها و چشمگير از پيامبر و حضرت علي و بعداً ، از ساير امامان با انتقال سخنان خردمندانه و اخلاقي است. بديهي است كه بسياري از مردان برجسته تاريخ اسلام نيز سخنان حكيمانه اي دارند و اين يك هديه از طرف خداوند است. در كتابهاي اسلامي باستان ، مانند كتابهاي جاحظ ، ابن قتيبه ، ابن عبد البر و بسياري ديگر ، اين كلمات در محافل گنجانده شده و براي سالهاي زيادي منبع غذاي آموزشي براي افرادي بود كه آنها را مي خوانند.
در اين ميان ، چهره خاصي از امام مجتبي (ع) در ارائه كلمات خردمندانه در كتاب هاي باستاني وجود دارد كه ما آنها را صحيح و موجز تلفظ مي كنيم. زيرا هدف ما يافتن خط فكري در زندگي امام است و نه تحقيق دقيق. به عنوان مثال ، اين همان چيزي است كه امام مجتبي فرمود: الحلم ، وزير علوم ، يا ادعاي امام مبني بر اينكه المصائب المفتح الأجر راه پاداش دادن است.
چند جمله از خطبه عالمانه و اخلاقي امام مجتبي (ع) عبارتند از: اي پسر آدم ، مرا به خويشاوندي ببخش ، بنده مباش و دنيا به خداي متعال قسم ، بدون ثروتمند شدن اين كار را بكن ، تَكنْ عدلا زيرا در ميان آنها بسياري از ملتها ، فرزندان مكه ، و كافران ، در روشنايي صبح ، و كار غرور آنها ، و قبور آنها يافت مي شوند ، اي پسر آدم! اگر در زندگي خود به تأخير نيندازيد ، سقط مي كنيد.
اي پسر انسان! خود را از محدوديت هاي خدا دور نگه داريد ، شما يك عبادت خواهيد شد. از آنچه خدا روزي كرده راضي باشيد ، غير ضروري خواهيد بود. به دوستان خود نيكي كنيد ، مسلمان خواهيد شد. با مردم طوري رفتار كنيد كه دوست داريد با شما رفتار شود ، منصف خواهيد بود. در نگاه شما قبيله هايي بودند كه كالاها را جمع مي كردند ، خانه مي ساختند ، جاه طلبي هاي قديمي داشتند ، اما آنچه مي دادند بي فايده بود ، كار آنها فريب خورده و بي اساس بود و محل زندگي آنها گاهي مقبره بود. اي پسر انسان! از روزي كه براي مادر به دنيا آمده ايد ، سعي كرده ايد زندگي خود را نابود كنيد. براساس آنچه كه داريد آنچه را كه در پيش رو داريد اهدا كنيد. “مiمن تولد و مال مي برد ، كافر هزينه خود را مي پردازد.” و آن حضرت بعد از اين خطبه اين آيه را مي خواند تا كالاهايي را كه بهترين كالاها براي عبادت است ، ببرد.
در اينجا نمونه ديگري از سخنان حكيمانه امام آورده شده است:
اگر شخصي از خواسته هاي مردم اطاعت كند ، از نادانان مراقبت خواهد كرد ، و نه مجبور به اطاعت مي شود ، نه مجبور به درك مي شود ، نه اصرار مي ورزد ، و نه مال (ثروت) را تا بدست آوردن تلف مي كند. ثروت درست و هيچ چيز بهتر از اين نيست كه شما از خداي متعال اطاعت نكنيد ، و از چيزي به جز آنچه در زندگي شما است لذت نمي بريد ، زيرا شما هيچ تعهدي به اين كار نداريد ، و سعي مي كنيد آن را درك نكنيد و هيچ لذتي نداريد و مايل به هدر دادن پول نيستند. خوب بدون وزن خانه و بلوغ در خانه بدون حق زندگي در هنگام مرگ.
اگر مي بينيد كسي به دليل تاريخ بشر مورد آزار و اذيت قرار گرفته است ، سعي كنيد او را نشناسيد ، كاري را كه نمي توانيد انجام دهيد تحمل نكنيد و به خاطر آنچه نمي توانيد انجام دهيد شناخته نشويد و به خود اعتماد نكنيد. بيا و هدر نرو مگر در آنچه داري ، مگر در انبوهي از آنچه تو داري ، انديشه هاي موضوع و راضي نباش مگر در آنچه مي شنوي خدا ، دان ، وارد نشو ، زيرا كار ما احمقانه است ، و تلاش براي انجام غيرممكن كار است ، و شمردن آنچه در چيز شرم آور يافت نمي شود ، و از بين بردن چيزهاي بي فايده خشم و غضب است. همانطور كه انتظار براي افزايش علاقه احمقانه و غير منطقي است؛ به حدي كه قرار نيست در مكان نامناسبي نابود شود.
وي از امام مجتبي نقل كرد كه فرمود: المزاه يعلب الحبه ، يك شوخي ترس از انسان را برطرف مي كند.
به امام مجتبي عليه السلام فرمودند: ن فلانا يقع فيك ، فقال: القيتني في تعب ، الا استعغفر الله لي و له. شخصي شما را متهم مي كند. حضرت فرمود: تو مرا كشيدى. اكنون از من و او عذرخواهي مي كنم.
و به عبارت ديگر ، حضرت مجتبي فرمود: در گناهان و مجازات ها عجله نكنيد و آنها را بدون اخطار انجام دهيد. زود انتقام گناهان را نگيريد و براي عذرخواهي وقت بگذاريد
ويژگي هاي امام مجتبي (ع)
اكنون كه به اينجا آمده ايم ، ذكر فرم آن حضرت ضرورتي ندارد.
امام حسن (ع) در ماه مبارك رمضان سال سوم هجري متولد شد ، زماني كه شباهت زيادي به جد خود رسول خدا (ص) داشت. سالها با پدربزرگ خود ، رسول خدا (ص) و پدرش علي مرتضي (ع) زندگي كرد و پس از ترور پدر بزرگوارش ، به رهبر شيعيان تبديل شد. ابروزين مي گويد: حسن بن علي (ع) خطبه اي با لباس سياه و كلاه سياه براي ما مي خواند. رسول خدا (ص) به امام مجتبي و برادرش حسين علاقه مند بود و بارها فرمود: خدايا ، من تو را دوست دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، نفرت ، اين يك راز است كه او به دنبال سيد شباب به اهل بهشت است ، بنابراين آنها نگاه مي كنند ‘و حسن بن علي. همه اينها روابط صميمانه بين بنده خدا و نوه بزرگوارش را نشان مي دهد ، كه تا آنجا كه ممكن است ، بسيار مهمتر از روابط خانوادگي است.
امام مجتبي (ع) بر اساس كتب آسماني در عبادت و عبادت متمايز بود. از جمله در مورد زيارت امام كه با پاي پياده قدم گذاشته شده گفته شده است: “من آن نفس هستم كه براي پروردگارم نفس مي كشد ، كه بيدار است و نمي خواهم به اين خانه بروم ، من ده ساله هستم كه از مدينه به علي رجالي “من از ملاقات خدا و راه رفتن شرمنده ام و به خانه او نرفتم. بنابراين بيست بار پياده از مدينه به خانه خدا رفت. داستان ديگر مي گويد كه امام بيست و پنج بار پياده به حج رفتند. ابن سعد پانزده بار در روايت خود آن را ذكر كرده است.
بخشش و بخشش در راه خدا از ديگر خصوصيات امام بزرگوار است كه بارها در كتابهايش ذكر شده است. هنگامي كه اسماعيل بن يسار به همراه عبدالله بن انس براي گرفتن غذا به معاويه رفت و چيزي پيدا نكرد ، اسماعيل در شعري به دوست خود ابن انس گفت: اعمال ما متعلق به حسن رهلنا و لا زرنا حسينا بن انس است ، قسم مي خورم با زندگي تو اي پسر انس ، ما نزد حسن (عليه السلام) نرفتيم و براي ديدن حسين (عليه السلام) عجله نكرديم. قصد او اين بود كه پس از ديدار با دو برادر ، با تمام وجود برگرديم. مي گويند مردي نزد امام حسن (عليه السلام) آمد و حاجت خود را نشان داد. حضرت به او فرمود: حاجت خود را بنويس و من تو را تأمين مي كنم. هنگام نوشتن و تحويل ، امام دو برابر آنچه را كه لازم داشت پرداخت كرد. در روايتي ديگر ، امام در زمان حيات خود ، سه بار و هر نيمي از دارايي خود را در راه خدا قرار داد. ابو هارون نامي مي گويد: در زيارت مدينه گفتيم كه به ديدار فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي آييم و سلام مي كنيم. ما نزد آن بزرگوار رفتيم و سفر خود را به او گفتيم. وقتي برگشتيم ، او چهارصد نفر را براي هر يك از ما فرستاد. برگشتيم پيش امام و گفتيم همه چيز خوب است. حضرت فرمود: لاتردوا علي معروفي.
به امام حسن (ع) گفتند: فيك عظمت ، تو عظمت خاصي داري. حضرت فرمود: به جهت عزت ، خداوند متعال فرمود: و به خداوند متعال ، رسول و م theمنان. [منافقون: 8]اين عظمت نيست ، بلكه افتخار است. خداوند مي فرمايد: «سبحان الله ، رسول و م Hisمنان».
در طي هشت يا نه سالي كه پس از صلح در مدينه به سر برد ، امام مرتباً با شيعيان كشته شده اي كه براي حج به حجاز مي آمدند ، روبرو مي شد. طبيعي است كه آنها او را به عنوان امام خود پذيرفتند و از او در وظايف ديني خود استفاده كردند. شوهر شاميان مي گويد: روزي در مدينه مردي صلح جو و خوش اخلاق را ديدم كه لباس زيبايي به زيبايي تزئين كرده و بر اسب سوار شده بود. از او س askedال كردم. گفتند: حسن بن علي بن ابي طالب. خشم من زندگي من را پر كرد و علي بن ابي طالب را به داشتن چنين پسري غبطه خوردم. رفتم پيش او و پرسيدم تو پسر علي هستي؟ وقتي او آن را تأييد كرد ، در دهان من بود يك كلمه توهين آميز بيرون آمد. وقتي فحش را تمام كردم ، از من پرسيد: شما خارجي هستيد؟ من گفتم بله. وي گفت: “با من بيا ، اگر خانه اي نداشته باشي ، من خانه اي به تو مي دهم ، و اگر پول نداشته باشي ، به تو كمك خواهم كرد و اگر بخواهي ، كاري خواهم كرد كه هيچ چيز نخواهي. من وقتي كه هيچ كس روي زمين محبوبيت بيشتري نسبت به من نداشت با او متفاوت بودم.
همچنين داستانهايي از بخشندگي و بخشش امام وجود دارد: مردي فقير از امام حسن كمك خواست … امام صد دينار به او داد. بعداً ، او نزد برادرش حسين آمد … او نود و نه دينار پرداخت و نمي خواست مانند برادرش شود.
امام حسن كه با فقرا غذا مي خورد ، هنگام ورود به مدينه به ملاقات معاويه نرفت. گفته مي شود كه معاويه هنگام حج به حجاز آمد و مثلاً وارد مدينه شد. اما امام مجتبي (ع) در جلسه ايشان شركت نكرد. وقتي رفت حسن را ديد. وي گفت: “من يك هندي هستم و هر پولي كه به مردم مدينه بدهم به شما خواهم داد. حضرت فرمود: من نيز دختر فاطمه هستم و جبران مي كنم.