بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه شما نبايد به بازگشت به سياست فكر كنيد و زمان نيز باز نخواهد گشت. اشرف غني نمي خواهد به آنچه كه براي دكتر اتفاق افتاده برگردد. نجيب ، حتي وقتي برگشت. به گزارش اخبار ايران من ، مهرداد خدير در مي نويسد عصر ايران اگر وزير دفاع …
كابوس اعدام يك رييسجمهوري ديگر در كابل https://myirannews.ir/عمومي/كابوس-اعدام-يك-رييسجمهوري-ديگر-در-كا/ https://myirannews.ir/عمومي/كابوس-اعدام-يك-رييسجمهوري-ديگر-در-كا/#respond اخبار ايران من Mon, 16 Aug 2021 02:55:15 0000 عمومي https://myirannews.ir/عمومي/كابوس-اعدام-يك-رييسجمهوري-ديگر-در-كا/ بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه شما نبايد به بازگشت به سياست فكر كنيد و زمان نيز باز نخواهد گشت. اشرف غني نمي خواهد به آنچه كه براي دكتر اتفاق افتاده برگردد. نجيب ، حتي وقتي برگشت. به گزارش اخبار ايران من ، مهرداد خدير در مي نويسد عصر ايران اگر وزير دفاع …
بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه شما نبايد به بازگشت به سياست فكر كنيد و زمان نيز باز نخواهد گشت. اشرف غني نمي خواهد به آنچه كه براي دكتر اتفاق افتاده برگردد. نجيب ، حتي وقتي برگشت.
به گزارش اخبار ايران من ، مهرداد خدير در مي نويسد عصر ايران اگر وزير دفاع از سرعت پيشروي طالبان ابراز تعجب كند يا اينكه به زودي وارد كابل ، پايتخت افغانستان شود و تأسيس امارت اسلامي را اعلام كند ، تعجب آور نيست كه برخي شوكه شده اند. به جز ايالات متحده ، يك تريليون نفر در افغانستان در 20 سال گذشته و سقوط طالبان ، جاي تعجب ندارد.
در گذشته برخي مسائل مرتبط وجود داشته است و اين مقاله استثنائاتي دارد. آينده “اشرف غني احمدزي” ، رئيس جمهور فعلي چگونه است و آيا او “آخرين رئيس جمهور جمهوري اسلامي افغانستان” لقب خواهد گرفت؟
در كمال تعجب ، چندي پيش ، هنگامي كه از اشرف غني پرسيده شد “آيا به دليل آشتي حاضر به استعفا هستيد؟” او پاسخ داد: “همه ما يك بار اين فيلم را ديده ايم و همه پايان غم انگيز آن را به خاطر داريم. من چند بار تماشاي فيلم را دوست ندارم ؛” بازيگر اين فيلم را متوقف كنيد. “
واضح بود كه او به دكتر اشاره مي كند. محمد نجيب الله ، آخرين رئيس جمهور افغانستان قبل از مجاهدين افغانستان و از قدرت براي اعلام نيات شريف خود دست كشيد و پنج سال بعد توسط طالبان ترور شد. او گفت: “اين يك فيلم نبود.” و باعث شد دختر باوقار ديگري مجادله كند. حماسه مردي بود كه به عنوان “قهرمان كشته شده” توسط مردم شناخته مي شد. “
تكرار سخنان “احمدزي” كه آخرين رئيس جمهور تحت حمايت اتحاد جماهير شوروي در افغانستان بود اما نظرش عوض شد و به همه هشدار داد كه اگر ما به فكر افغانستان و مردم اين كشور نباشيم ، يك زمان غم انگيز است. هنگامي كه روس ها فتح را تكميل كردند ، اما مجاهدين راضي نيستند سقوط “احمدزي” ، كه كسي نبود جز دكتر. محمد نجيب الله احمدزي ، به نام دكتر نجيب ، كه در جريان انقلاب ايران در سال 1978 زندگي كرد ، نه در كابل بلكه در يوسف آباد ، تهران. زيرا پس از كودتاي ماه مه 1978 سفير افغانستان در تهران شد.
نجيب الله در دوران دانشجويي خود به عضويت حزب ماركسيست حزب دموكراتيك خلق درآمد و در دانشگاه كابل به عنوان مخالف ديده مي شد. با اين حال ، در دوران تصدي خود ، او جنگجوي دو جنگ شد ، ايدئولوژي كمونيستي را كنار گذاشت ، راهي براي دلجويي از مردم اعلام كرد و منافع آنها را بيش از هر چيز دوست داشت ، و مي خواست از حرفه خود – پزشكي استفاده كند. آنها بيماران را بر اساس نژاد ، مذهب ، قوميت يا زبان به گروه ها طبقه بندي نمي كنند. او در كودكي عليه امپراتور كار كرد و دوبار زنداني شد.
در 27 مه 1978 ، سلطنت سرنگون شد و حزب دموكراتيك خلق ها ، مشابه حزب توده در ايران كه توسط شوروي حمايت مي شد ، به قدرت رسيد. در آن زمان نجيب با شهرت و قدرتي كه به دست آورد ، رئيس سازمان دانش آموزي كابل بود و تا فارغ التحصيلي در ژوئيه 1978 به عنوان سفير به تهران آمد. اما به جاي توجه به نداي دولت ايران ، رفتار ديگري با ديگر سفيران داشت و با روحيه ضد سرمايه داري و ضد سلطنتي خود ، خوشحال بود كه اين تغيير در ايران در حال افزايش است.
سفير وي در تهران كوتاه مدت بود ، اما او به مسكو رفت و در ژانويه 1978 ، هنگامي كه روس ها تحت كنترل رژيم ديكتاتوري خود به افغانستان حمله كردند ، به مسكو بازگشت و به كابل بازگشت و رئيس آژانس امنيتي افغانستان به نام خاد شد.
همان احساساتي كه در زمان حكومت شاه در ايران در مورد ساواك وجود داشت براي خاد يكسان بود ، اما مانند ساواك ، هنگامي كه شورشيان پاكروان و نصيري را از يكديگر جدا كردند ، قضاوت هاي نجيب الله متفاوت بود. از خطاي كامل براي رهبر بودن نيروي دفاعي و داشتن اميد به ارواح مختلف.
اوضاع به حدي تغيير كرد كه پس از ببرك كارمل ، رئيس جمهور و دبيركل حزب شد و اعلام پيوستن مجدد كرد و از مجاهدين خواست كه به افغانستان براي يافتن صلح كمك كند و قول داد كه روس ها آنجا را ترك خواهند كرد.
او همچنين نام حزب دموكراتيك خلق را به حزب ميهني تغيير داد و همه نشانه هاي كمونيسم را حذف كرد ، اما اين براي مجاهدين كافي نبود. در عوض ، مجاهدين افغانستان تقسيم شدند. يكي از موارد مجاز كه حتي ايالات متحده ، عربستان سعودي و پاكستان از رزمندگان ايراني با دموكراسي دموكراتيك و تلاش براي ايجاد يك دولت اسلامي و نه يك دولت اسلامي استقبال كردند. نجيب الله محكوم شد.
نجيب الله به قول خود وفادار ماند. مقدمات خروج روس ها فراهم شد و قانون جديدي وضع شد كه بر قلب دموكراسي ها و سنت هاي مذهبي تأثيرگذار بود.
در فوريه 1988 ، چند ماه پس از پايان جنگ هشت ساله بين ايران و عراق ، ارتش اتحاد جماهير شوروي از افغانستان به طور كامل فرار كرده بود ، و اين به وزير دفاع نجيب اين شجاعت را داد تا در سال بعد دولت تشكيل دهد ، كه شكست خورد ، اما ترس زندگي مجاهدين به اصول سخاوتمندانه نجيب الله اجازه نداد كه آنها در تجاوز و جنگ ديگري تجديد نظر كنند. بنابراين ، او هوس قدرت مي كرد. در حالي كه طالبان هنوز بخشي از مجاهدين هستند.
نجيب به هر چيزي كه خواستار آشتي بود گوش نداد و وقتي ديد كه جنرال دوستم در شمال افغانستان هيچ قدرتي ندارد ، تصميم گرفت براي جلوگيري از خونريزي استعفا داده و كشور را ترك كند. اما سربازان ديگر اجازه خروج از فرودگاه كابل را به وي ندادند و نجيب چاره اي جز مخفي شدن در دفتر سازمان ملل متحد در كابل نداشت. دوره تصدي وي 5 سال به طول انجاميد و در 5 سال گذشته سبقت الله مجددي و برهان الدين رباني پس از سلطنت و جمهوري دموكراتيك و جمهوري به مدت 30 سال رئيس جمهور جمهوري اسلامي افغانستان در جمهوري اسلامي افغانستان شدند.
مجاهدين در سال 1992 كابل را سرنگون كرد و همانطور كه گفته شد ، دكتر نجيب در مقر سازمان ملل بود. طالبان نيز بخش بزرگي از تقسيمات را مي خواستند ، و اكنون اين طالبان بودند كه با مجاهدين روبرو شدند و از شهري به شهر ديگر نقل مكان كردند و امروز خشونت هاي كوچك يا ناشناخته اي را كه با خشونت هاي بزرگ همراه شد تا امروز به كابل نرسيدند و در 26 اكتبر 1996 ، دفتر سازمان ملل متحد نجيب الله و برادرش ، جنرال احمدزي را برداشته و آنها را بر روي تير برق در چهارراه آريانا در كابل به دار آويخت و بدن را براي ديدن همه پايين نياورد.
اين اقدام باعث ايجاد نگراني هاي گسترده آميخته با نفرت شد و آغاز رژيم پنج ساله طالبان در افغانستان را نشان داد. در ايران ، رئيس جمهور جديد روي كار آمد و اسلام طالباني را محكوم و رد كرد. تابستان بعد ، طالبان سفيران و روزنامه نگاران ايراني را در مزارشريف ترور كردند تا اينكه در سال 2001 توسط آمريكا شكست خوردند ، و چه كسي فكر مي كرد كه 20 سال بعد بدون مخالفت بازگردد؟
اكنون ، 20 سال بعد ، چشم ما به كارهايي است كه اشرف غني ، رئيس جمهور انجام داده است. آيا دستور رد مي دهد؟ چه نوع حمايت و محبت؟ يا ممكن است با گفتن اينكه نمي خواهند افغانستان مردم بيشتري را بكشد استعفا دهند. مجازات ما را به ياد نجيب الله مي اندازد ، اما خود او در مقام آخرين رئيس جمهور قبل از مجاهدين قرار دارد. اين بار طالبان هر كسي را كه داوطلب شود نجات مي دهد.
اشرف غني به جاي آنكه فقط روياي خود را براي دكتر تكرار كند ، به پايان رهبري خود فكر مي كرد. نجيب الله. اگرچه همه آنها مقامات رسمي بودند ، اما همه آنها با طالبان ملاقات كردند و همه آنها احمدزي بودند.
رئيس جمهور افغانستان ، كه مي توان او را كناره گيري يا كناره گيري يا اخراج در عرض چند ساعت توصيف كرد ، مي داند كه بودن با پشتون و طالبان براي نجات جان او كافي نيست. چون نجيب هم مستون بود. او مي داند كه رابطه اش با سازمان هاي بين المللي نامشخص است. زيرا نجيب نيز 5 سال در دفتر سازمان ملل مخفي شد.
او بايد فوراً تصميم به استعفا يا واگذاري قدرت بگيرد. اگر به طالبان برسد ، شكي نيست كه او مي خواهد كاري را كه دكتر نجيب الله 25 سال بعد با او انجام داد ، تكرار كند. زيرا طالبان در آن زمان مي خواستند خود را بيان كنند و نظام بين المللي را مجبور كنند؛ به حدي كه مجسمه هاي بودا را شكست و بي خيال جواب او شد و اين بار مجبور شد افكار ظاهري خود را تغيير دهد و بگويد خشونت طلب نيست.
يكي از بازي هاي آن زمان اين است كه جنرال دوستم اين بار در كنار اشرف غني ايستاده است ، اما شواهد هيچ نشانه اي عليه طالبان نشان نمي دهد …
اگر ملاقات صورت مي گرفت ، اي كاش فوكوياما فرا خوانده مي شد تا بگويد آيا هنوز به آموزه پايان تاريخ اعتقاد دارد و دموكراسي نامحدود اجتناب ناپذير است.
بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه شما نبايد به بازگشت به سياست فكر كنيد و زمان نيز باز نخواهد گشت.
اشرف غني نمي خواهد به آنچه كه براي دكتر اتفاق افتاده برگردد. نجيب ، حتي وقتي برگشت.
در آگوست 1400 ، اشرف غني وضعيت محمد نجيب الله در اكتبر 1375 و رضا شاه پهلوي در سپتامبر 1320 را درك مي كند. ما داستان خوبي را بيان كرديم. در 16 سپتامبر 1941 ، رضا شاه شنيد كه روس ها مي گويند اگر ما به تهران بياييم و او هنوز قوي و امپراتوري باشد ، پوست او را احيا مي كنيم. اشرف غني آنقدر تاريخ ايران را نمي داند كه اين را بداند ، اما كدام يك از ساكنان كابل است كه جنازه داكتر نجيب الله را به ياد دارد؟ »
انتهاي پيام