نگاهي به تلفنش انداخت و گفت: پلاسكو گم شده! با تعجب به هم نگاه كرديم. اين براي همه اتفاق افتاده است. برخي بلافاصله شروع به نوشتن در مورد دليل آن كردند. روزنامه ها پر از عزاداري عزاداران شد. و بسياري گفتند: “چگونه ممكن است اين اتفاق براي همه ساختمانهاي تهران كه در معرض خطر هستند …
پلاسكو، دوباره پلاسكو! – اخبار ايران من https://myirannews.ir/عمومي/پلاسكو،-دوباره-پلاسكو-اخبار-ايران-من/ https://myirannews.ir/عمومي/پلاسكو،-دوباره-پلاسكو-اخبار-ايران-من/#respond اخبار ايران من Tue, 19 Jan 2021 07:28:40 0000 عمومي https://myirannews.ir/عمومي/پلاسكو،-دوباره-پلاسكو-اخبار-ايران-من/ نگاهي به تلفنش انداخت و گفت: پلاسكو گم شده! با تعجب به هم نگاه كرديم. اين براي همه اتفاق افتاده است. برخي بلافاصله شروع به نوشتن در مورد دليل آن كردند. روزنامه ها پر از عزاداري عزاداران شد. و بسياري گفتند: “چگونه ممكن است اين اتفاق براي همه ساختمانهاي تهران كه در معرض خطر هستند …
نگاهي به تلفنش انداخت و گفت: پلاسكو گم شده! با تعجب به هم نگاه كرديم. اين براي همه اتفاق افتاده است. برخي بلافاصله شروع به نوشتن در مورد دليل آن كردند. روزنامه ها پر از عزاداري عزاداران شد. و بسياري گفتند: “چگونه ممكن است اين اتفاق براي همه ساختمانهاي تهران كه در معرض خطر هستند نباشد؟”
به گزارش اخبار ايران من ، در اين نامه وابستگي يلدا نوشت: “زمستان بود.” در ابتدا همه نگران بوديم كه چرا آتش خاموش نمي شود. دود سفيد چند ساعته بلند شد و اجازه نداد نزديك شويم. از خيابان 30 تير از پشت بام خانه مان نگاه كرديم. و باورمان نمي شد كه دارد مي افتد … من و نيما در موزه ايران باستان بوديم كه به تلفنش نگاه كرد و گفت: پلاسكو گم شده است! با تعجب به هم نگاه كرديم. اين براي همه اتفاق افتاده است. برخي بلافاصله شروع به نوشتن درباره چرايي آن كردند. روزنامه ها پر از عزاداري عزاداران شد. و بسياري گفتند: “چگونه ممكن است اين اتفاق براي همه ساختمانهاي تهران كه در معرض خطر هستند نباشد؟” با اين وجود ماهها يا سالها طول كشيد تا پروژه به پلاسكو منتقل شود. اواخر تابستان سال 1996 بود كه ما در گروه تلگرامي خود در مورد پلاسكو بحث كرديم و برخي اوقات گزينه ها و علايق همسالان ما براي مطبوعات توضيح داده مي شود. همه نظرات خود را به اشتراك گذاشتند. بزرگراه اصلي و شمالي پلاسكو سر جايش بود. شخصي گفت اكنون كه برج تخريب شده است و همه ما آن را آتش زده ايم ، بهتر است آن را به يك يادبود تبديل كنيم.
ديگري گفت كه پلاسكو نبايد از روز اول در آنجا بازداشت شود. برخي از ميراث ميراث كهن تهران گفته اند: “جاي تعجب است كه در نزديكي خرابه هاي برج ، بنياد يك سايت 5000 متري خريداري كرد و توانست يك بخش 4 طبقه را احترام بگذارد تا ميراث مدرسه ژاندارك و زمين هاي دولتي اطراف شهر را ارج نهد. و ورودي از دو طرف به محل برج منتهي مي شود كه محلي براي روز و محلي براي تجمع شهر و استراحت شبانه است. برخي مي گفتند برج بايد در جاي خود ساخته شود. اما اين توضيح است. سرانجام مشخص شد كه يكي از مشاوران پايتخت يك مسابقه مفهومي ايجاد كرده و سرانجام بنا به درخواست بنياد اين پلتفرم را طراحي كرده و رويكرد جديدي به نظرات تعدادي از صنعتگران و برنامه ريزان شهر ، اعضاي مجلس نمايندگان ارائه شده است. كه مشكل
يك بعد از ظهر معروف را به ياد مي آورم كه اوضاع را در قلب همه ما تغيير داد. مدير مسابقه و برنامه ريزان به تنهايي نيامده اند. اما در عوض ، همه كساني كه به آينده در تهران اهميت مي دهند فقط پيدا نشدند ، اما صداي آنها در آتش بود. مثل خود پلاسكو … كه به نمادي از رنج هاي شهر و شهروندانش تبديل شده بود. بحث در مورد احتمال يك سازنده بزرگ ، بلند قامت و فربه ، با ارائه يك طرح دقيق و آزادي (اين يك ايده خارق العاده و تخيلي است!) وجود داشت ، و بسياري از صنعتگران و معماران مشهور درباره شهر صحبت كردند و گفتند كه حاكم و مخفي كاري كافي است و زمان آن براي شهر و شهروندانش فرا رسيده است. حرف بزن و يكي از دوستانش ضرب المثل معروف را تكرار مي كند: ما براي مشكلات شهر به راهنما احتياج نداريم ، بلكه به دادگاه نياز داريم! مذاكرات البته گويي كار را ادامه نمي دهند اما آنچه در پلاسكو اتفاق افتاد در ذهن كار ما باقي ماند! و بديهي است كه بحث و گفتگو با گروههاي مختلف متخصص در شبكه ادامه داشت و باعث افزايش تقاضاي پول در شهر شد! بديهي است كه چندين جلسه حضوري همزمان در پلاسكو برگزار شده است. آنچه براي گروه ما مهم بود اين بود كه گروهي از تاجران برج پلاسكو در اين گفتگو به ما پيوستند و اگرچه در ابتدا درك نمي شدند ، آنها به سرعت وارد مذاكرات شدند و امروز ، سه سال بعد ، آنها هنوز دوستان خوبي هستند. سرانجام به پلاسكو تغيير نام يافت. و همه ما توافق كرديم كه همكاران ما در پلاسكو از اين طريق بسيار راضي هستند. در همين حال ، بنياد در زيباترين جاده ، در خيابانهاي وليعصر و طالقاني ، به دوستان پلاسكو مغازه هايي داده بود كه آنها به سايت ملحق نشدند و پا به برج خود گذاشتند و وارد شدند. اكنون ، چهار سال پس از فاجعه سقوط برج پلاسكو ، بايد يك ساختمان برج جديد و گذرگاه شمالي بازگشايي شود. “قلب ما در قلب ما مي تپد!”
انتهاي پيام